آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره

مادرانگی های من

دنیای شیرین اتوسا

1393/1/31 21:20
نویسنده : فروغ
754 بازدید
اشتراک گذاری

آتوسا پای تلفن به خاله فرانکش:" میدونستی من سالها پیش یه طوطس داشتم؟"

خاله:" نهههههههههه... خوب حال کجاست؟"

آتوسا:" الان دیگه مرده"

خاله:" خوب ...بعد چیکارش کردی"

آتوسا :" کاشتیمش تو خاک!!!!"

 

 

من و آتوسا در خیابان...

آتوسا:" مادر، کیفت رو بده من برات بیارم"

من:" باشه عزیزم ...بیا بگیر"

بعد از چند لحظه...

من:" اتوسا جان کیف رو بده به من ....سنگینه، دستت درد میگیره"

آتوسا:" خوب چه اشکالی داره.بذار دست من درد بگیره...اخه دلم نمیخواد دست تو درد بگیره عزیزم"

و این کلمات را چنان با تمام وجود و ار ته دل میرند که با خودم به یقین رسیدم که خوشبخت تدین مادر دنیا هستم...

پسندها (2)

نظرات (3)

زینب
2 اردیبهشت 93 7:35
عزیز دلمی ...فسقلی خاله با این همه زبون
نیکو مامان محمد امیر
7 اردیبهشت 93 3:47
بخورمت جیگر عجب زبونی دارن اینا خوش به حال ما مامانها
m0zhde
22 اردیبهشت 93 23:32
shirin zaboon