آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 24 روز سن داره

مادرانگی های من

سخنوری های دخترم

1392/1/20 21:06
نویسنده : فروغ
291 بازدید
اشتراک گذاری

اتوسا در حالی که انگشترش رو گم کرده و به شدت دنبالش میگرده...

من:" عزیزم..مادر جون غصه نخور الان میام باهم پیداش میکنیم"

اتوسا:" مادر، من که غصه نمیخورم دارم دنبال انگشترم میگردم"

 

در فروشگاه...

آقای فروشنده مهربان:" عزیزم اسمت رو بگو تا بهت از این کیک ها بدم"

اتوسا:" سکوت و رفتن در اغوش من"

آقای فروشنده مهربان:" خوب اشکالی نداره اسمت رو نمیگی..بیا اینم کیک"

اتوسا نیشخند

با خوشحالی دخترک ما کیک را میخورد و به ما میگوید:" مادر کیکش خیلییییییی خوشمزه بود. میشه بگی آقاهه بیاد"

من:" چی کارش داری دخترم"

اتوسا:" میخوام اسممو بهش بگم"

منهیپنوتیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الهه مامان یسنا
20 فروردین 92 23:18
شیرین زبون من چقدر ماهی تو عزیزم


مرسی مهربونننن
شیما مامان درینا
22 فروردین 92 10:37
عزیزم ماشالا به این دختر شیرین زبون و باهوش .
سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشین .
مادر مهربون آتوسا عکس این دختر دوست داشتنی رو هم بذار لطفاً

حتما عزیز مهربون