آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مادرانگی های من

رنگ دوستی

1391/10/14 12:08
نویسنده : فروغ
257 بازدید
اشتراک گذاری

بعضی آدم ها رو سالهاست که میشناسی...سالهاست که با هم رفت و آمد میکنید...ولی هیچ وقت نمیشه بهشون نزدیک بشی،انگار یه حصار دور خودشون کشیدن که نمیذارن ازش رد بشی.نمیتونی باهاشون درددل کنی. نمیتونی بشینی و یه دل سیر باهاشون حرف بزنی.همیشه در حد همین حرفهای روزمره تکراری باقی میمونن.

ولی برعکس بعضی ها هستند که توی اولین نگاه حس میکنی که سالهاست باهم آشنا هستی.سالهاست که با هم حرف زدید و دردل کردید و از عمق غم و شادیتون برای هم تعریف کردید.این آدمها این روزها خیلی کم پیدا میشند.اخه این روزها همه ما یه جورایی سطحی شدیم.حوصله خودمون و زندگی خودمون رو هم نداریم چه برسه به یه کس دیگه!!!

همیشه دوستداشتم برای  دوستانم دوست خوبی باشم.دلم میخواسته کسی باشم که بتونن بیان و با من دردل کنن و من محرم رازشون باشم.دوستشون داشته باشم و دوستم داشته باشن.

همیشه واقعا دوستانم رو دوستداشتم و هیچ وقت هیچ تظاهری نکردم.دلم نخواسته که پشت چهره خندانم یه دیو سیاه باشه که نفرت و حسادت ازش بباره...

ولی خوب انگار این روزگار،روزگاری نیست که بشه بدون نقاب به ادم ها نزدیک شد. این روزها نمیشه گفت که "فلانی نون دلش رو میخوره" باید گفت که

"فلانی چوب دلش رو میخوره"

پی نوشت: ای بسا هندو وترک همزبان            ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان محرمی خود دیگر است                    همدلی از همزبانی بهتر است

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زینب
17 دی 91 7:32
به امید تداوم و زیباتر شدن هر چه بیشتر دوستیهامون عزیزم