آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

مادرانگی های من

مادر عصبانی

1392/4/2 16:25
نویسنده : فروغ
324 بازدید
اشتراک گذاری

میدونی دلم میخواد محکم بزنم توی صورتش...یا شاید هم با مشت بکوبم توی سرش...نه،نه اصلا دلم میخواد زیر پاهام لهش کنم...یا با همین دستهام چنان فشارش بدم که بمیره...اره واقعا دلم میخواد بمیره!!!

وقتی پای دوردانه میاد وسط دلم برای هیچکس و هیچ چیز نمیسوزه...مهمترین اولویت برای من،همین دخترکی است که به تازگی یک متر شده و دیگر 95 سانتی نیست!!!

باور کنید هر جا دوروبرم باشه عصبی میشم...اخه شما نمیدونید که چقدر آتوسای من رو اذیت میکنه...آزارش میده و دخترک من هیچ کاری نمی تونه بکنه...خوب بچه است دیگه...اونم فقط زورش به همین بچه میرسه...

همین الان که دارم براتون مینویسم باز اومده خونه ما...فکر میکنه ما واقعا خیلی خوشمون میاد ازش... دلم میخواست میشد سرش داد بزنم بگم "برو گمشووووووو"

حیف...حیف که نمیشه!!!

شما که نمیدونید...شما درکش نکردید که...

کاشکی هیچکس درکش نکنه!!!

 

پی نوشت: این پشه های لعنتی چند روز امان ما رو بریدند و اتوسا رو کلی نیش زدند :(

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

زینب
4 تیر 92 7:44
خیلی ترسیدم فروغ با خودم هزار تا فکر کردم تا رسیدم به آخر پست...
بهناز
5 تیر 92 10:47
خیلی جالب بود - یه دونه پشه کش از این کوچولوها که به برق میزنن بخر اگر نداری -بوی دارچین هم پشه رو دور میکنه
مرسی عزیزم از راهنماییت
نورا
9 تیر 92 10:07
ههههههههههه فروغ جان به فکر دل ماهم باش گفتم خدایا چی شده کیه پسر همسادس؟
اشناس غریبه.


کارگاه مادر و کودک
9 تیر 92 22:01
پستت خیلی جالب بود..
خانمی رمزم 28888 می باشد لطفا اگر ایده ای پیشنهادی دارین برام بزارین به اسم خودتون می زارم تو سایت
دوست دارم این ارتباط دو جانبه باشه
لطفا با ما همگام باش

شاد باشین.


ادرستون که باز نمیشه!!!
نيكو مامان محمد امير
10 تیر 92 13:24
سلام عزيز م تازه باهات آشنا شدم
طبع اين چاي اعصاب كه گفتي گرم يا سرده ؟ من نمي تونم چيز گرم بخورم
به وبم سر بزني خوشحال مي شم
درضمن وبتون خيلي جالب بود


مرسی شما لطف داری... حتما میام
نيكو مامان محمد امير
10 تیر 92 13:25
يادم رفته بود آدرس بدم