آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مادرانگی های من

دنیای شیرین آتوسا

1391/6/20 10:27
نویسنده : فروغ
385 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش دختر همسایمون که ٣ سال و نیمشه اومده بود خونه ما.من هم برای آتوسا و هانا غذا آوردم که بخورند.وقتی غذا رو گذاشتم جلوشون هانا گفت:"اه من اینو دوستندارم!"

منم شروع کردم براش به حرف زدن که،عزیز من باید همه غذاها رو بخوریم وگرنه خدا ناراحت میشه و از این دست نصیحتهای مادرانه. آتوسا هم درحالی که داشت غذاشو میخورد ظاهرا توجهی به ما نداشت.

واما امروز... آتوسا مخفیگاه خوراکی های مارو که توی خونه ملقب به خوشمزگی ها هستند رو پیدا کرد و در حالی که مشتتش رو پر از تخمه کرده بود جلوی من ظاهر شد.

منم خیلی جدی بهش گفتم که اتوسا این تخمه هارو ببر بذار سرجاش..نخورشون.

آتوسا هم خیلی خونسرد جواب داد که :" مادر باید بخورمشون"

من گفتم :"چرا باید بخوریشون؟"

"آخه اگه نکولَمِشون کُدا نانحَت میشه میگه چیلا نکوردی آتوسا؟؟؟ به به بکورشون!!!!"

و من در آن لحظه فقط به این فکر کردم که از ماست که بر ماست!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

باران قلنبه
20 شهریور 91 0:57
سلام عزیزم خوشحال می شم به وب دخمل منم بیاین. دخملم باران مظفری توی مسابقه جشنواره رمضان 91 آتلیه سها شرکت کرده اگه می شه به سایت آتلیه سها بروید و در قسمت جشنواره رمضان به دخترم رای 5 بدهید .این جشنواره تا اول مهر مهلت داره. آدرس سایت آتلیه سها: Soha.torgheh.ir/festival لینک مستقیم جشنواره تو وبم هست یه دقیقه بیشتر طول نمی کشه من نیاز دارم به رای شما عجله کنین زیاد وقت نمونده منتظرمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
lمهناز
20 شهریور 91 12:15
))))) الهی قربونش بشم من
زینب
25 شهریور 91 14:38
فروغ جون خوب میدونم چه حالی داشتی... از اون وقتها است که آدم دلش میخواد خودش رو بزنه ولی حرفی رو نزده باشه که بعد اینطوری تحویلش بدن... خوب راست میگه بچه خدا ناراحت میشه....