صحبتهای اشتباه
امروز آتوسا رفته بود توی حموم تا آب بازی کنه. منم شیر حموم رو باز گذاشته بودم تا لگنش پر بشه. بعد از مدتی رفتم که شیر رو ببندم ولی وقتی که اومدم بیرون از روی عادت و حواس پرتی چراغ رو هم خاموش کردم و رفتم.
طفلکی آتوسا داد زد که "مادر روشنش کن"
منم فکر کردم که منظورش اینه که چرا شیر رو بستی و منظورش از روشنش کن اینکه شیر رو باز کن.واسه همین جواب دادم که " نه نمیشه..چون آبش خیلی داغ میشه میسوزی"
آتوسای طفلکی در حالی که بغض کرده بود گفته "نه نمیسوزم روشنش کن" منم دوباره دد زدم که " نه دیگه نمیشه لگنت پر شده" در حالی که آتوسا داشت گریه میکرد با شدت رفتم به سمت حموم که بخاطر این بهانه گیری مسخره دعواش کنم ولی همین که در رو باز کردم دیدم که حموم تاریکه و تازه متوجه شدم که بچه از اون موقع منظورش چی بوده.
بگذریم...
خیلی وقتها مکالمات ما با بقیه هم یه چیزی تو همین مایه هاست. ما داریم یه چیزی میگیم و طرف مقابل داره درباره چیز دیگه صحبت میکنه. هر دوی ما داریم درست میگیم ولی با زبان اشتباه!!!کاشکی قبل از اینکه عصبانی بشیم و بخوایم که فقط از خودمون دفاع کنیم یکم بیشتر درباره صحبتهای طرف مقابل فکر کنیم شاید حق با اونه....