آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مادرانگی های من

یلدای تان مبارک

1391/9/30 16:20
نویسنده : فروغ
248 بازدید
اشتراک گذاری

امروز سفره را پهن کرده بودیم و به شدت داشتیم برای شب یلدایمان انار دون میکردیم و غرق در موسیقی بودیم که دخترک نازک انداممان آمد و ما را بوسید و رفت...

ما که کلا انسان احساساتی هستیم و به قول پدرم بزرگوارمان اشکمان دم مشکمان است اشک هایمان سربزیر شد و یک دل سیر گریه کردیم.

گریه کردیم چون میدانستیم که خیلی بی لیاقت تر از آنیم که باری تعالی دخترک ماه پیشونی ای چون اتوسا به ما داده....

اشک ریختیم که چرا بعضی وقتها از اینهمه کار گله و شکایت میکنیم و احساس خستگی بر ما غالب میشود و فریادی بر سر این دخترک نخودیمان میزنیم...

و زار زدیم چون ما خیلی این دخترک  گندمی را دوست میداریم..خیلی...

پی نوشت: ما این روزها خیلی بیشتر از پیش خدارا شکر میکنیم.برای همه چیز..حتی چیزهای کوچک!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فهیمه و صدرا
2 دی 91 11:54
شکر نعمت نعمتت افزون کند
می دونی یعنی چی؟
پسری در راه داری

می دونی چرا؟
چون می گن دختر رحمت است و پسر نعمت


جالب بود...تا حالا اینجوری فکر نکرده بودم )))))
zeinab
2 دی 91 15:45
عزیزم اشک من رو هم درآوردی الهی همه روزهایتان با این دختر جیگر فسقلی بانمک که هر وقت یادکارهاش میافتم دلم براش ضعف میره شاد و خوش باشی

مرسی دوست خیلی خیلی خوبم