آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مادرانگی های من

برف

1391/9/27 0:56
نویسنده : فروغ
287 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه از بچگی عاشق زمستون بودم...مهم نبود که چقدر هوا سرده...من همه سرماشو به جون میخریدم...وقتی برف می اومد یه حال غریبی داشتم...تا صبح از هیجان خوابم نمیبرد...هزار بار میرفتم پشت پنجره و آسمونو نگاه میکردم تا ببینم هنوز برف داره میاد یا قطع شده!

هنوز هم عاشق زمستونم...هنوزم وقتی برف میاد خوابم نمیبره و تا صبح هزار بار میرم پشت پنجره ولی این روزها فقط برای خودم نیست که برف رو خیلی دوستدارم...بخاطر دخترک بندانگشتی هم هست.

همش دعا میکنم که اینقدر برف بیاد تا با هم بریم و کلی بازی کنیم.برام مهم نیست که هوا خیلی سرده...حتی اگه سرما هم بخوریم بازم مهم نیست.فقط مهم همون لحظه هاییه که با هم هستیم و میخندیم و می لرزیم...

خدایا شکرت به خاطر این برف قشنگ و بیشتر از اون شکرت بخاطر اینکه این حس رو توی من گذاشتی که با همین چیزهای کوچیک اینقدر بزرگ شاد میشم که شب تا صبح خوابم نمیبره...شکرت که مثل بعضی از ادمها روحم اینقدر مرده نیست که وقتی برف میاد نگرانند که مبادا لباسشون گلی بشه!!!

خدایا شکرت که من هنوز توی وجودم یه کودکی هست که بخاطر چیزهای ساده بلند بلند بخنده.شکرت خدا!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

هیراد و عمه لیلاش
27 آذر 91 8:00
سلام به دوست جونی عزیزم یه خواهش کوچولو از شما دارم من در مسابقه سوگواره محرم اتلیه سها شرکت کردم ممنون میشم که به عکس من رای 5 امتیازی بدید لطفا به وبلاگم بیایید ادرس مسابقه لینک در قسمت پست ثابت میباشد قول میدم ٣٠ ثانیه بیشتر از وقت نازنینتونو نگیره منتظرکمکتون هستم راستی اگر قبلا به کوچولوی دیگه ای رای دادید میتونید دوباره برید و به هیراد جون رای بدید
مامان سارا...(دردونه جون)
28 آذر 91 19:51
سلام فروغ جان
وبلاگت بهم ریخته میاد چرا؟
منم زمستون و خیلی دوست دارم و برف بازیهاشو
خوش بگذره


سلام دوستم..نمیدونم؟؟؟؟؟؟
فهیمه و صدرا
2 دی 91 11:58
واقعا خدایا شکرت بسیار زیبا می نویسی فروغغغغغغ از دل میاد و به دل می شینه