آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

مادرانگی های من

من وخواب و آتوسا

1391/6/10 18:22
نویسنده : فروغ
245 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از چیزهایی که اصلا دوستندارمش اینه که وقتی تازه خوابم برده یکی بیاد و بیدارم کنه.اونوقته که خیلی عصبانی میشم و دلم میخواد طرف رو خفه کنم.

امروز ظهر با آتوسا رفتیم که بخوابیم.من خوابم میومد و طبق معمول آتوسا خوابش نمیومد پس طبق معمول آتوسا مادرش رو خوابوند و خودش بیداربود.

من غرق خواب بودم و داشتم یه زمزمه هایی رو کم کم احساس میکردم.صداها هی بلندتر میشد و منم هوشیارتر تاجایی که کاملا از خواب بیدار شدم وشنیدم که دردانه مادر در حالی که مرا بغل کرده و تند و تند میبوسد میگوید:" مادر عاشِگِتَم...دوستدارم...مادر بیدار شو...چشماتو واکن..دوستدارم مادر..."

وای خدایا چه بیدار شدنی زیبایی!!!

بعد اونجا بودکه فهمیدم که یک حکم برای همه مواقع صادق نیست و بعضی وقتها شرایط چقققققققققققققققدر میتونه متفاوت باشه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زینب
11 شهریور 91 15:37
خدا رو شکر به خیر گذشت فروغ جون با اون جمله اولت حسابی ترسیدم دلم برای اتوسا سوخت ولی بعدش خیلی باحال بود


زینب جون همیشه در مورد اتوسا همه چی برای من متفاوته
مهناز
20 شهریور 91 12:23
وااای عزیزمممممممم
خوش بحالت فروغ واس ِ این فرشته ات *


مرسی عزیزم..منم از بودنش واقعا خوشحالم