روزگاران
روزگاری بود که در منزل ما هر چیزی درست سرجای خودش بود...
رومیزی ها اتو کشیده و مرتب درست وسط میز پهن شده بودند و روی هر کدام گلدانی قرار داشت. مبلمانهایمان از تمیزی میدرخشیدند و هیچ آثاری از خراشیدگی رود دستهای چوبی اشان نبود. ال سیدی تلویزیونمان همیشه تمیز و درخشان بود.داخل کمدها همه چیز کاملا مرتب درست سرجایشان قرار داشتند.
اما این روزها خانه کوچک ما چهره جدیدی به خود گرفته...روزمیزیهای ما نقش قنداق عروسک دخترکمان را بازی میکنند و مبلمانهای عزیزمان با لکه های ماژیک و مداد شمعی دست و پنجه نرم میکنندو دسته های چوبی اشان با کنده کاریهای دندان آتوسا تزیین شده اند و ال سیدی مهربانمان همیشه روی صورتش تصاویری از دستهای بندانگشتی مادارد.از کمدها هم که بگذریم زیرا چه گویم که نا گفتنم بهتر است!!!
ما که به خود به خاطر اینهمه سلیقه و هنر خانه داری می بالیدیم امروز دیگر چیزی نداریم که به خود ببالیم.ما اصلا که بوده ایم؟؟؟ ما حل شده ایم در وجود این فرشته...
ما این روزگاران را خیلی بیشتر دوست میداریم...