بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
مدتی است که ما خیلی گرفتار شده ایم...سفری رفتیم به رشت و روح خسته و تکیده مان را جان تازه بخشیدیم...به اندازه یکسال جوان شدیم...بوی جنگل های باران زده..بوی علف و بوی گاو مارا زنده میکند.
و این امانت خدا در دستان ما ...
برای اولین بار بود که به خطه سرسبز شمال میرفت...غرق در طبیعت زیبا بود...با هم در جنگل هل قدم زدیم و نفس کشیدیم و در کنار دریا چشم به امواج دوختیم.
اما بهترین قسمت سفرمان بودن عزیزترین هایمان در کنار ما بود.خانواده خوبم هم در این سفر کنار ما بودند و دخترم از بودن خانواده مادریش حسابی لذت برد.
مخصوصا پدربزرگش که دخترک نخودی ما عجیب او را دوستدارو و رابطه عمیقی با هم دارند.
حال...ما هنوز در تهرانیم و این روزها بیشتر از اتوسا ما خوشحالیم که هنوز در کنار عزیزانمان هستیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی