آتوساآتوسا، تا این لحظه: 14 سال و 19 روز سن داره

مادرانگی های من

خبر خوش

1392/10/15 17:17
نویسنده : فروغ
348 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز به آتوسا خبر باردار بودنم را دادیم...

به او گفتیم که قرار است در فصل تابستان کودکی جدید به خانواده ما اضافه شود.

پرید بغلم و مرا بوسید و محکم بغل کرد. بغض در گلویش را حس کردم و اشکهایی که در چشمانش جمع شد را دیدم. برای عجیب است .... این همه با احساس بودن این دخترک 3 سال و اندی ماهه برایم عجیب است.

حالا از دیروز چندبار از من  بخاطر خبر خوبی که به او دادم تشکر کرده.و گفته چقدر از اینکه قرار است خواهر بزرگتر باشد خوشحال است.

به روزهای خوب آینده فکر میکنم...روزهایی که کودکانم کنار هم سالم و شادند و من از دیدنشان به خودم میبالم...

به بزرگتر بودن آتوسا فکر میکنم....اینکه قطعا خواهر بزرگتر دلسوزی خواهر شد.درست مثل خواهر بزرگتر خودم...

به خانواده چهار نفریمان فکر میکنم!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زینب
17 دی 92 19:58
مبارک باشد ...برقرار باشید و سلامت و شاد
azi
29 دی 92 22:43
جانم چه لحظه شیرینی بوده واسه گلدختره خاله
ما می امیرحسین
20 بهمن 92 17:09
سلام دوست خوبم.مامان نیروانای عزیزم فریباجون وبلاگ شما رو به من که دنبال وبلاگ مادرهای متفاوت و فرهیخته میگشتم معرفی کرد و خوشحالم که اولین بازدیدم از خونه ی مهرتون همراه با خبر خوش ورود دومین فرشته ی قشنگتون هست.و اونجا که گفتی بغض تو گلوی فرشته کوچولوتو حس کردی منم بغض گلومو گرفت با اشک شاشادی.خداروشکر براى این دختر با احساس و زیبا ممنونم عزیزم...هیلی خوش اومذی